ستیز من با نادانی ست؛ در نبرد با نادانی ، شمشیر نمی کشم ، چراغ می افروزم.   

 

                                       

موفقیت اعتیاد

 

  

اعتیاد در این مرحله در ایجاد ترس,درد , شرم,تنهایی و خشم به خوبی موفق شده است.اعتیاد موجب میشود تا شخصیت معتاد بتواند کنترل را از اختیار خود خارج کند.نیاز به رهایی و این قول را بگیرد که رهایی در تغببر حال و خلق است و تنها از طریق اقدام به اعتیاد میسر است. 

در اینجا است که شخصیت معتاد کاملا کنترل را در اختیار گرفته و برای این شخصیت اهمیتی ندارد که بر سر فرد معتاد که از اعتیاد رنج میبرد چه میآید.آن چه برای او مهم است گرفتن کنترل کامل از او و محیط اوست.آنچه مهم است خلسه و اقدام به رفتار اعتیاد امیز مکرر است. 

ورشکستگی در زندگی اکنون اتفاق می افتدچون در این جاست که زندگی شخص معتاد عملا شروع به خراب شدن میکند و فشار عظیمی در اثر درد فزاینده,خشم و ترس  حاصل از رفتار اعتیاد امیز دائمی ایجاد میشود. 

این مرحله ای است که فرد از نظر عاطفی,ذهنی,وبالاخره جسمی زیر فشار درد حاصل از اعتیاد میشکند. 

mason 

congeress60

خلاء معنوی

 

 

وقتی شخصیت معتاد بیشتر کنترل را به دست میگیرد و فرد بیشتر توانایی کنترل افکار و رفتار خود را از دست میدهد,یک در گیری معنوی آغاز میشود.در این جا مقصود از معنوی رابطه با جهان پیرامون به شیوه ای با معنی است که شامل قابلیت کسب معنی از تجربیات شخصی است.در اثرپیشرفت اعتیاد,احساس متعلق بودن به جهان و اهمیت داشتن در جهان از بین میرود.احساس شناخت از خود و ارزشهای خود هر چه بیشتر دور و دورتر میشود.

اعتیاد یک بیماری معنوی است.هر کسی توانایی رابطه برقرار کردن با روان خود و سایرین را دارد.از آن جا که اعتیاد حمله ای مستقیم به خود است,حمله ای مستقیم به روح وروان شخصی که مبتلابه این بیماری است نیز هست.روان فرداست که زندگی را می سازد;اعتیاد منجر به مرگ روان میگردد.

هر اندازه ای که اعتیاد پیشرفته تر باشد,تنهایی معنوی فرد بیشتر خواهد بود.این غم انگیزترین و ترسناک ترین بخش اعتیاد است.غروب آفتابها,لبخندها,پشتیبانی از جانب دیگران و چیزهایی دیگری که روان را تغذیه میکنند کم کم اهمیت خود را از دست میدهد.از آن جاکه اعتیاد قابلیت ارتباط صحیح با روان شخص را مسدود میکند,امکان کمی برای ارتباط برقرار کردن با روان دیگران میماند.ارتباط با دیگران هر اندازه ای که اعتیادپیشرفت کند سطحی تر میشود. معتادان تنها می مانند یا به سایرمعتادانی  که درخواست همنشینی با آنها را دارند و مصاحبت با آنان کمتر موجب ترس و درگیری می گردد,پناه میبرند.

هر اندازه که اعتیاد پیشرفت کند,مرگ معنوی عمیق تر میشود.این خطرناک ترین جنبه ی اعتیاد است.به منظور آغاز درمان,باید تعهدی مجدد به پرورش روان صورت گیرد.هر اندازه که کسی از خود خویش دورتر شود برقرار کردن مجدد رابطه ای التیام دهنده با آن, مشکل تر میشود. در آغاز یک فردبه آن دلیل به فرایند اعتیاد متوسل میشود که آن را راهی برای زندگی و پرورش روان و خود از طریق کمال طلبی می پندارد.بسیاری از معتادان در حال درمان کاملا جنبه ی معنوی درمان را لمس میکنند چون اغلب آن ها بی اندازه از بازیافتن این هدیه گرانقدر (یعنی همان خود),آگاهی معنوی و قابلیت ارتباط برقرار کردن با سایرین از طریقی رشد دهنده و با معنی ,سپاسگزارند.

شرم و رنج معتاد

 

 

شرم در شخصیت معتاد

به تدریج که زمان پیش می رود و فرد معتاد به اعتیاد خود ادامه میدهد و در گیر آن میشود  از نظر عاطفی از سایرین دور میشود,شخصیت معتاد ,او وکنترل زندگی اش را به عهده میگیرد.در این مرحله فرد از اعتیاد خود رنج میبرد و احساس میکند که از درون به سوی اعتیاد خود""کشیده"" میشودو این به صورت بیقراری عاطفی یا عذاب وجدان نمایان میشود.

در این مرحله است که اعتیاد موجب شرمساری میگردد.این شرمساری هم آگاهانه وهم ناخودآگاه است.اما غالبا در سطح ناخودآگاه است.هر چه فرد معتاد بیشتر از طریق اعتیاد بخواهد احساس آسایش کند بیشتر معتاد بودن خود را توجیه میکند.

شرمساری موجب از دست رفتن احترام به خود,انضباط شخصی,کنترل خود,عزت نفس,اعتماد به نفس,مصمم بودن,اهمیت دادن به خود و عشق به خود میگردد.این شرمساری در ابتدا میتواند به صورت ناراحت بودن باشد:این اولین بهایی است که فرد معتاد باید در رابطه با اعتیاد خود بپردازد.فرد معتاد درباره ی آن که کنترل خود را از دست داده است احساس شرم میکند و این بیشتر از دیدگاه عاطفی و ذهنی است تا رفتاری.احساس بد معتاد بیشتر از این است که از سایرین جدا شده است,چون به تدریج فرد معتاد بیشتر به نوع اعتیاد خود وابسته میگردد تا دیگر اشخاص.معتاد در این مرحله از نظر عاطفی دیگر با خودش و سایرین و خدا یا قدرت مافوق,رابطه ی نزدیک ندارد. اعتیاد موجب رنج میشود و این همان چیزی است که شخص به منظور فراراز آن به اعتیاد روی آورده است.رنج نیاز به ادامه ی اعتیاد را مطرح میکند.فرد معتاد از درد اعتیاد به روی آوردن بیشتر به آن پناه میبرد.فرد معتاد در مبارزه با عواطف خود بازنده است.معتادان همانند کودکان عمل میکنند_ فقط اگر از کاری خوششان بیاید آن را انجام میدهند. آنها بررسی میکنند,از تکانشهای عاطفی خود پیروی میکنند,چیزی که نه از منطق بلکه از اعماق وجود انها برمیخیزد.در این مرحله,فرد معتاد احساس ناراحتی میکند,بی قرار است و احساس گناه دارد.این علامات و اخطارهای درونی هستند,اما فرایند اعتیاد آمیز در ضمن فرایند انکار است_ انکار واقعیت و به ویژه انکار خود  خویش. این انکار باید صورت گیرد تا اعتیاد بتواند ادامه یابد.

·         ثابت شده است که "گفتار درمانی" در درمان اعتیاد زیاد موثر نیست چون بیماری در سطح عاطفی عمل میکند و نه در سطح تفکر.

Mason

Congress60

نبرد درونی معتاد

  

بخشی از جذابیت زندگی معتادان این است که آن ها خیال می کنند که بر دنیا کنترل یافته اند.مسخره است که همان جستجویی که فرد معتاد برای کسب کنترل میکند موجب میشود که او بیش از پیش کنترل را از دست بدهد.

در دنیایی از اشیاء و وقایع,جستجوی فزاینده ی شخص معتاد برای کاهش موجب افزایش از دست دادن کنترل و افزایش شرم هر چه بیشتر در او میگردد و او را به سوی تنهایی میکشاند و فشار عاطفی و جسمی بسیاری می آفریند.

در مرحله ی دوم ,معتادان برای آنکه به زندگی معتادانه خود ادامه دهند باید انرژی خود را مجددا کانالیزه کنند و انرژی بیشتری به سمت فرایند اعتیادآمیز هدایت کنند.فعالیتها و افرادی که در گذشته مهم بودند دیگر هم اکنون اهمیت کمتری دارند.فردی که از اعتیاد رنج می برد زندگی دو گانه را مشکل می یابد.در نتیجه  باید چیزی را کنار بگذارد.زمانی را که با خانواده ,دوستان قدیمی و سرگرمی های گذ شته صرف میکرد را کنار بگذاردتا جای

بیشتری برای اعتیاد باز شود.انرژی که روزی به صورتی  د لسوزانه صرف خود و دیگران می شد هم اکنون برای حفظ رابطه ی اعتیادآمیز صرف میشود.اعتیاد دائما بیشتر می طلبد چون فرد معتاد کنترل را از دست داده است و باید تسلیم درخواست های اعتیادآمیز شود.

کماکان نبردی میان خود و معتاد وجود دارد.

آیا می باید به اعتیاد ادامه دهم؟..........

درست است که این کار را بکنم؟..........

درست نیست که به اعتیاد ادامه دهم.............

دچار مشکل خواهم شد!.............

مهم نیست که مشکلی ایجاد شود!..........

بسیاری از افرادی که در حال درمان هستند گفته اند که فقط به این منظور به اعتیاد ادامه می داده اند که از شر این نبرد درونی برای مدت کوتاهی رها شوند.مبارزه برای کسب کنترل نیاز به انرژی عظیمی دارد.این بیماری مانند سایر بیماری ها پیشرونده,تمرکز و قابلیت کاری فرد را بیشتر و بیشتر می گیرد و توانایی "" طبیعی"" بودن را از بین میبرد.

Mason

Congress60