انواع نئشه

معتادان با نئشه شدن خلق خود را خوش میکنند.راهی آگاهانه برای فرار از واقعیت به کمک مواد شیمیایی,از انواع گوناگون نئشه یعنی تحریک,سیر کردن یا ارضاخود و خیالپردازی,صحبت میکنند.خوش کردن خلق از طریق تحریک یا از طریق ارضا(سیر کردن)رایج ترین و عموما متعاقب با نوعی خیالپردازی است که خود نیز بخشی از همه اعتیادها محسوب میشود. 

تحریک وارضا حالاتی از نئشه اند که بسیار جذابند ولی در ضمن بسیار موذی,گیج کننده, 

و قوی هستند.تحریک از طریق آمفتامین ها,کوکائین,اکستازی,جرعه های اول الکل و همچنین قمار,رابطه ی جنسی افراطی,ولخرجی,دزدی و غیره حاصل میشود. 

تحریک حالتی است شدید و ابتدایی و کسب قدرتی است نا آگاهانه که مستقیما با احساس شکست ناپذیر بودن یا بسیار قدرتمند بودن ارتباط دارد. 

از طریق تحریک معتاد  میپندارد که به خوشبختی,امنیت و تمامیت دست یافته است. 

تحریک به معتاد احساس قدر قدرت بودن میبخشد در حالیکه کل توان و قدرت او ضایع میشود.به منظور کسب قدرت بیشتر,معتادان کرارا به شیئی,کار یا واقعه ای که آنها را 

تحریک میکند باز میگردند و در نهایت به آن وابسته میشوند. 

معتادان پس از تحریک خود,دچار ترس میگردند:آنها میترسند که این قدرت کاذب را از دست بدهند و سایرین بفهمند که واقعا ناتوان هستند.

نئشه از طریق سیر شدن و ارضا بر عکس تحریک است و به معتاد احساس کامل بودن,سیر بودن,پر بودن و رهایی از درد میدهد.(تحریک به معتاد این احساس را میداد که درد و رنج را میتواند شکست دهد).هروئین,الکل,ماری جوانا,والیم(دیازپام)و کارهایی مانند پرخوری,تماشای افراطی تلویزیون و قمار بازی احساس ارضا شدن یا سیر شدن ایجاد میکنند. 

نئشه حاصل از سیر شدن تا زمانی که فرد در حالت خوش خلقی حاصل از رفتار اعتیاد آمیزبه سر میبرد دوام دارد.اما نتیجه ی آن برای معتاد غم و غصه است.نئشه گی  همواره از بین میرود و احساسات محو میشوندو همان  در _ اولیه باز میگردد,علاوه بر آنکه لذتی هم دیگر نیست . به مرور زمان فرد معتاد به سیر کردن خود,مجبور به بالا بردن میزان اعتیاد خود میگردد.نئشه ی حاصل از سیری او را کنترل میکند و همواره 

وعده رهایی از درد میدهد.اما در نهایت درد باز میگردد,عمیق تر و مداوم تر از زمانی که تبدیل به غم و نوامیدی گردد . 

 mason 

congeress60          

انگیزه ی جنسی

انگیزه ی جنسی همانند سایر انگیزه های بنیادین بخش جدایی ناپذیر ماهیت زیستی ـروانی ـ 

اجتماعی آدمی را تشکیل میدهد.و روشن است که کیفیت ارضای این انگیزه نقش بسیار مهمی در سلامت فرد و اجتماع ایفا میکند. 

بسیاری از مراجعان به درمانگران را مردان متاهلی تشکیل میدهند که به دلیل ابتلا به انواع اختلالهای جنسی,ناتوان از برقراری رابطه ی جنسی رضایت بخش با همسرانشان و بالطبع فاقد 

احساس نشاط و سرزندگی هستند. چنین مردانی به لحاظ عدم ارضای صحیح میل جنسی در محیط خانواده,آنچنان دچار ناکامی میشوند که برای درمان یا جبران این ناتوانی به راههای تادرست و اغلب تباه کننده روی می اورند. برخی از افراد معتاد به تریاک عنوان میکنند که علت اصلی روی آوری آنان به مصرف این ماده ی خانمان سوز ,رنج بردن از انزال زود رس بوده است. این بیماران برای آنکه بتوانند هنگام آمیزش جنسی کنترل انزال را به دست گیرند و دیرتر به انزال برسند,به توصیه ی افراد عامی و نا اگاه مصرف مواد افیونی همچون تریاک,شیشه و ........ 

را انتخاب کرده و اکنون به دردی مضاعف گرفتار شده اند. 

مصرف مواد مخدر با هدف درمان مشکلات و ناتوانی های جنسی ,مثال بیماری است که برای درمان سردردهای ناشی از تومور مغزی ,به مصرف قرصهای مسکن روی می آورد,اگرچه مصرف این گونه قرصها در آغاز ممکن است موجب تسکین درد شود اما در طولانی مدت اثر خود را از دست میدهند و بیمار را به مشکلاتی فراتر ار آنچه در ابتدا وجود داشت مبتلا میسازد.

خونه ی کوچکی روی...............

وقتی اسم خانواده را میشنویم تصویر ذهنی مان وجود پدر ومادر همراه دو کودک ,یک دختر و یک پسر میباشد.یک خانواده ی رویایی کمتر عینیت دارد اما همه ارزو داریم این چنین باشد. 

عینک حقیقت بین را که بر چشم سوار میکنیم برایمان جای تعجب میماند که این همه تفاوت را 

چگونه باور کنیم,چگونه خانواده را از وادی سقوط نجات دهیم,بارها افسوس این و ان را خورده ایم 

و نابهنگام خودمان در وادی صفر رها شده ایم. 

لمس کرده ایم کودکانمان ازعشق خویش(پدر_مادر)چگونه میهراسند, 

کودکانی که با تمام وجود میخواهند که پدر یا مادر بمیرد تا شاید نفسی راحت بکشد, 

و این انتهای مادر و پدری است که خود بیمار اعتیاد است. 

کدامیک را باور کنیم و به کدام کمک نماییم؟ 

یادم میآید زمانی که بهیاری میخواندم اولویت درمان با بدترین بیمار بود, 

اما انتخاب سختی است بین متهم کردن,درمان نمودن,بدن غرض نگریستن و درک و به آغوش کشیدن کودکان و خانواده هایی که قربانی اند. 

نگذاریم اینجا کودکانمان به اخر برسند.